FONETIC MAGAZINE

آیا ما باید ترجمه های جدیدی را ارائه کنیم؟

آیا تا به حال فکر کرده اید که چرا یک کتاب بسیار جذاب است و شما می خواهید آن را هزار بار بخوانید و در عین حال شما نمی توانید یک صفحه کتاب دیگری از همان نویسنده بخوانید؟

ترجمه یک فرآیند ظریف برای همه است. هم برای مترجم و هم برای خواننده

چگونه می توانیم تعیین کنیم که ترجمه خوب یا بد است؟

برخی از ترجمه ها می توانند خواننده را برای همیشه از خواندن منصرف کنند. بدون شک، حرفه ترجمه یکی از قدیمی ترین شغل ها در جهان است. مترجمان همیشه برای پیدا کردن زبان مشترک به مردم کمک می کنند. اگر فرد مشتاق تبدیل شدن به مترجم باشد، باید آموزش ویژه ای ببیند.

اگر یک مترجم فنی مطمئن نیست که درک درستی از متن داشته است یا خیر، او همیشه می تواند با یک مهندس فنی مشورت کند تا بررسی کند که آیا همه چیز را به درستی درک می کند یا خیر.

یک ترجمه گر داستانی همیشه امکان مشورت با نویسنده را ندارد، اگر مترجم داستان اشتباه کند، تنها خواننده در صورتی که اصل کتاب را خوانده باشد میتواند اشتباهات آن را پیدا کند. آیا احتمال دارد که هر خواننده بتواند اشتباهات را یادآوری کند؟ شاید نه بعضی خواننده ها اشتباه مترجم را متوجه نمیشوند.

هر مترجم ادراک خود را از کتاب دارد. به نوعی، یک مترجم باید یک سوال اصلی را حل کند: اگر جای نویسنده اصلی رمان بود و زبان مقصد را میدانست چگونه رمان خود را می نوشت؟ ترجمه داستانی، ارائه دهنده دیدگاه نویسنده، سبک او و دیدگاه هایش در مورد زندگی است. هر مترجم از کلماتی استفاده می کند که، به نظر وی، تأثیر لازم را بر خواننده ایجاد می کند. واژه ها می توانند ویژگی های مختلف وضعیت، موقعیت ها و شخصیت ها در کتاب را بیان کنند. بدون تردید، هر ترجمه به روش خود منحصر به فرد است.

اگر ما دو ترجمه را در نظر بگیریم: یکی از زبان مادری زبان اصلی و دومین زبان مادری زبان مقصد. ظاهرا، ترجمه های آنها متفاوت خواهد بود. ترجمه زمانی بهتر و درست است که شما زبان مادری زبان مقصد را بدانید، ولی آیا شما تضمین می کنید که همه چیز را به درستی ترجمه کنید؟ شما زبان مادری خود را به خوبی می شناسید. آیا شما میتوانید از سوء تفاهم در ترجمه جلوگیری کنید؟ جواب واضح است خیر. این دلیل ساده است که گاهی ترجمه ها خیلی خوب نیستند زیرا فهم ما همه چیز را به درستی درک نخواهد کرد.

تمام زبان ها در سبک خود منحصر به فرد هستند. به عنوان مثال ما باید این مورد را در نظر بگیریم که سبک روسی باید با ابزار قابل درک سبک انگلیسی ترجمه شود. در حالی که در اکثر ترجمه ها، سبک بدون تغییر حفظ می شود و ترجمه آن به زبان دیگر غیرممکن است. بنابراین،  نشان دادن سبک واقعی نویسندگان در ترجمه، مشکل ساز است. تفاوت در سبک ها یک مشکل واقعی برای یک مترجم ایجاد می کند تا معنای کلمه را در زبان اصلی بیان کرده و سبک نویسنده را در زبان مقصد حفظ کند.

ترجمه ادبی-موسسه ترجمه فونتیک

آیا ما اغلب داستان زندگی نویسنده کتابی را که در حال خواندن آن هستیم، می شناسیم؟

مترجم بودن، نیاز به دانش گسترده در مورد محیط نویسنده، شرایط زندگی و وضعیت کشور او دارد وچیزی فراتر از درک ساده زبان است. این تنها اطلاعات پس زمینه در مورد تاریخ کشور نیست؛ این درک ذهنیت نویسنده است. همه عوامل بر نویسنده تاثیرگذارند تا سبک خاص خود را ایجاد کنند. برای زبان مادری بسیار آسان است که ادبیات زبان مبدأ خود را ترجمه کند، زیرا او می داند که تاریخ سرزمین مادری چگونه است؛ او همیشه می تواند منابع لازم را پیدا کند یا با برخی از متخصصان مشورت کند یا دسترسی به بایگانی در موزه ها و یا کتابخانه ها داشته باشد. بهتر است مترجم، نویسنده را درک کند، تا ترجمه بهتری را تولید کند.

چگونه می توانیم مشکل مفاهیم متقابل فرهنگی را حل کنیم؟

ما باید اعتراف کنیم که برخی از آنها در ترجمه داستانی ناشناخته است. برخی از مترجمان معنای واژه های زبان اصلی را به صورت پاورقی و یا در انتهای کتاب توضیح می دهند. آیا این توضیح به معنای این است که ما عبارت، وضعیت، و یا پدیده را در زبان مقصد کاملا درک می کنیم؟  مبنای کار مترجم این است که واقعیت زبان مبدأ را برای خواننده زبان مقصد قابل فهم کند. به این ترتیب، ترجمه “متن” را سازگار می کند و آن را به طور کلی قابل فهم می کند، مهم نیست که شما این کتاب را به زبان ژاپنی یا اسپانیایی بخوانید. توضیح همیشه به معنای سازگاری نیست. اگر یک مترجم دیگر سعی می کند تا عبارت مشابهی را بیان کند، بیان اصطلاحی در متن زبان مقصد، ترجمه به مقاصد نویسنده نزدیک خواهد شد.

هنگامی که یک رویکرد کامل به ترجمه داریم، متوجه می شویم که هر مترجم کتاب را به شیوه ای خود درک می کند. اگر در یک ترجمه هدف اشتباهی وجود داشته باشد، تنها زبان مادری زبان اصلی آن را یادآوری می کند. اگر ما ترجمه هایی از زبان مادری و غیر زبان مادری داشته باشیم، تفاوت های بین متون را می بینیم و درک می کنیم که ترجمه به اصل بیشتر نزدیک است. به همین دلیل ما هنوز به ترجمه های جدید نیاز داریم.

امروزه در قرن بیست و یکم تعداد زیادی از آثار ادبی که به طور رسمی به عنوان “کلاسیک” شناخته می شدند، به زبان های مختلف ترجمه شده اند. اگرچه کارهای زیادی انجام شده است، ما باید بهترین سنت های ترجمه را توسعه دهیم، و هنوز هم کارهای زیادی انجام می شود. برخی از ترجمه های قدیمی خیلی سست هستند. بعضی از آنها قوانین زبان مبدأ را برای منعکس کردن سبک نویسنده مطرح می کنند. ما باید آنها را در ترجمه های جدید اصلاح کنیم و کتاب های مناسب برای خوانندگان ارائه دهیم.

در قرن بیست و یکم، ما بسیاری از ترجمه های نادرست را داشتیم. فقط به این معنا بود که جهان در حال تغییر بود و نیاز به رویکردهای جدیدی برای فهم ترجمه وجود داشت. در این مقاله من می خواهم نشان دهم که باید ترجمه های داستانی جدید را تشویق کنیم، هر مترجم باید با کارش مورد استقبال قرار گیرد، مهم نیست که آیا او زبان مادری زبان مقصد را می داند یا خیر. شما هرگز نمی دانید که کدام ترجمه بهترین است.

اکنون ترجمه بیش از یک ترجمه است. ترجمه یک دنیای جدید را برای خواننده باز می کند. ترجمه بیان کننده تاریخ کشور، تاریخ زمان و تاریخ تغییرات است. این یک لایه عظیم فرهنگ معتبر است که هر مترجم قبل از آغاز ترجمه خود باید در نظر بگیرد. تمام نسل ها از یکدیگر متفاوت هستند و از واژه های مختلف استفاده می کنند. شاید نسل بعدی ترجمه قبلی را به شیوه ای دیگر و یا شاید حتی به شیوه ای اشتباه درک کند. این یکی از دلایل اصلی است که چرا ما باید ترجمه های همزمان و ترجمه ادبیات را ارائه دهیم. یک ترجمه جدید به ما تفسیر و درک جدیدی از این کتاب می دهد. بهتر است مترجم نویسنده را درک کند، که میتواند منجر به ایجاد یک ترجمه جهانی شده، که می تواند نسخه کافی از کتاب اصلی باشد.

یافتن مشتریان جدید برای ترجمه
یافتن مشتریان جدید برای ترجمه